من شکستم تا تو را عاشق کنم
بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت
زشت یا زیبا فقط خوابست و بس
ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبکسران سنگین دل شد
مسافر بود و باید راه می رفت
شب دلشوره را تا آه می رفت
به سمت سطر سرگردانی عشق
تمام جاده را با ماه می رفت
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
یک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد
بغضی نفس و گلوی او را آزرد
می خواست که عشق را نمایان نکند
اشک آمد و باز آبرویش را برد
خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم !
هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟
گاهی میتوان کنارِ یک پنجره
سیگار به دست و منتظر “پوسید” …
از دســـــت بــــــــرود.....
مـــــــــن آنـــچــه را میــخـــواهـــم کـــه بــه رنـــگ
الــتـــمــاس آلـــوده نــــبــــاشـــد........"


زیبایی ها را چشم میبیند
و مهربانی ها را دل!
چشم فراموش میکند اما دل هرگز!
پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد…


می مخور با همه کس، تا نخورم خون جگر
زلف بر باد مده، تا ندهی بر بادم

.: Weblog Themes By Pichak :.